تو مثه طلوع صبحی
واسه این چشمای بی خواب♥♥
میچینم از باغ عشقت
گل شب بو زیر مهتاب♥♥
عاشق ناز نگاتم
تو نگیر از من نگاتو ♥♥
کاش بیام زیر قدمهات
ببوسم اون خاک پاتو ♥♥
برق چشمای خمارت
منو باز کرده طلسمت ♥♥
هر جا ردی جا گذاشتم
روی اون حک شده اسمت♥♥
من پر از آتیش عشقم
تویی اون نیاز فردام ♥♥
بمیرم جز تو نمیخوام
تویی اون نبض نفسهام ♥♥
بی تو از مرز نبودن
رسیدم به مرز هستی ♥♥
مثل یک قدیس خاکی
به حریم دل نشستی♥♥
وقتی هستی در کنارم
مثه گل میشکوفه لبهام ♥♥
اما وقتی بی تو هستم
میشکنه آینه ی چشمام♥♥
تو میون این زمینی
که به گردت من میچرخم ♥♥
مثه پروانه ی خوشبخت
جون میدم به عشقت هر دم♥♥
من اسیر اون نگاتم
تو بیا و دل به من ده ♥♥
میپرم از اوج چشمات
مثل یک قوی پرنده ♥♥
ذره ذره جون میگیرم
از وجود نازنینت ♥♥
کاش پیشم باشی همیشه
تا باشم عاشقترینت ♥♥
نظرات شما عزیزان:
تاریخ: شنبه 5 اسفند 1391برچسب:شعر,شعرزیبا,شعراحساسی,شعرعاشقانه,متن ادبی,متن ادبی عاشقانه,شعرنو,شعرمعاصر,متنهای ادبی احساسی,
ارسال توسط نــاهـــــیــد
آخرین مطالب